محل تبلیغات شما
به نام خدا قرنطینه رفتم در خانه ای که بهم گفته بودند باید تا زمانی که قرنطینه تمام شد باید انجا زندگی کنی تنها. وارد خانه شدم خیلی بزرگ نبود ولی میشد تا ان زمان تحمل قدم ن همه جای خانه را دیدم و ی سری به اشپز خانه زدم کمد و کشو های ان را چک کردم توش پر بود با خودم گفتم تا ان زمان در این خانه تنها باید چه کار کنم وسایل هایی که با کارتن جمع کردع بودم را باز کردم و همه را چیدم کمی کتاب خواندم تا ساعت ۹ بعدش کمی تلویزیون تماشا کردم و خوابیدم صبح که بیدار

نامه درباره ی کلاس ادبیات♡

انشا: قرنطینه تنهایی

خانه ,ان ,قرنطینه ,زمان ,کمی ,جمع ,ان زمان ,کردم و ,تا ان ,کنم وسایل ,کار کنم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها